مسافر کربلا
زندگی نامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی
نوع اثر : کتاب
ناشر : گروه شهید ابراهیم هادی
قیمت نسخه چاپی : 4,500 تومان
تعداد صفحات نسخه چاپی : 96
رده بندی کنگره : DSR1626 /ک4م5 1392
رده بندی دیویی : 955/0843092
شماره کتابشناسی ملی : 3238513
شابک : 978-600-93917-2-1
سال نشر : 1392
چهارساله بود، مریضی سختی گرفت. پزشکان جوابش کردند. گفتند این بچه زنده نمی ماند.
پدرش او را نذر آقا ابالفضل کرد روز بعد به طرز معجزه آسایی شفا یافت! هرچه بزرگتر می شد ارادت قلبی او به قمر بنی هاشم بیشتر می شد. در جبهه مسئول دسته گروهان ابالفضل از لشکر امام حسین بود.
علیرضا کریمی 16 سال بیشتر نداشت. آخرین باری که رفت جبهه گفت: راه کربلا که باز شد بر می گردم، پانزده سال بعد همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا می رفت پیکرش بازگشت.
آمده بود به خواب مسئول تفحص گفت: زمانش رسیده که من برگردم! محل حضورش را گفته بود!!
عجیب بود پیکرش به شهر دیگر منتقل شد. مدتی بعد او را آوردند. روزی که تشییع شد تاسوعا بود روز ابالفضل(ع)
«شاهرخ حُرّ انقلاب اسلامی» زندگینامه و خاطرات شهید شاهرخ ضرغام است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
شاهرخ ضرغام از فرماندهان هشت دفاع مقدس بوده است. او پیش از انقلاب به لات مآبی شهره بوده است و حتی ساواک از او و همقطارانش چندین مرتبه برای سرکوب مردم کمک خواسته بود، اما پس از انقلاب تغییر رویه میدهد و «حر انقلاب» لقب میگیرد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
به ناگاه آیات آخر سوره فرقان بهترین جمله را به من نشان داد:
«کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، اینها کسانی هستند که خدا بدیهایشان را به خوبیها تبدیل میکند
و خداوند آمرزنده و مهربان است»
آری، شاهرخ را به راستی میتوان مصداقی کامل برای این آیهٔ قرآن معرفی کرد؛ زیرا او مدتی را در جهالت سپری کرد. اما خدا خواست که او برگردد. داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی میکند.
بسیاری از مورخان برای حُر گذشته زیبایی ترسیم نمیکنند. اما کشتی نجات آقا ابا عبدالله (ع) او را از ورطه ظلمات نجات داد و برای همیشه تاریخ نام او را زنده کرد.
تاریخ نهضت اسلامی ما نیز بسیاری از این آزادمردان را به خود دیده است. طیب یکی از دلیرمردانی است که با پیروی از راه نورانی سیدالشهدا (ع) فدایی راه امام راحل شد و الگوی عملی بسیاری از آزادمردان روزگار ما گردید.
شاهرخ پس از توبه دیگر به سمت گناهان گذشته نرفت. برای کسی هم از گذشتهٔ سیاهش نمیگفت. هر زمانی هم که یادی از آن ایام میشد، با حسرت و اندوه میگفت: غافل بودم. معصیت کردم. اما خدا دستم را گرفت.
کتابخانه ابوالفضلی فیروزآباد- میبد...
ما را در سایت کتابخانه ابوالفضلی فیروزآباد- میبد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maybodliba بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 29 مهر 1397 ساعت: 14:01